سلام عزیزم
امروز خیلی دلم گرفته
هوا پاییزی شده و کمی خنک
پاییز را دوست داشتم همیشه
به خاطرشروع یه فصل تازه
پاییز برای من یادآور دوران کودکی است
یادآور خانه پدری
بوی کتاب و دفتر نو و دیدن لوازم تحریر منو بی نهایت به وجد می آورد
اما امروز دلم گرفته به اندازه تمام دنیا
الان زنگ زدم به بابا
یه کم باهاش صحبت کردم آروم شدم
وجودش باعث آرامش منه
نی نی جونمون من و بابا تو را به زور از خدا نمی خوایم
من تو را سالم و صالح می خوام
دعا می کنم خدا خیر ما را در آمدن تو قرار بده
زودتر بیا حال و هوای خونمون رو عوض کن
زودتر بیا این آسمان ابری دل مادرت رو آفتابی کن
این همه اشک فقط برای داشتن تو
اگه تو بیای دیگه مامانت گریه نمی کنه
بغض مثل خنجر گلوم را پاره می کنه
وقتی هوای تو به سرم می زنه و جایی هستم که این اشکها نمی تونه سرازیر بشه
من خیلی ضعیفم ، دیگه انتظار بسه
دارم مریض می شم از بس ندیمت
میاد عزیزم
مثل بارونی بی بهانه میاد........
ممنون دوست خوبم ان شاءلله که به زودی بیاد