کودکم

کودکم

این دوست داشتن است
این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد
او درون دل من جای باز میکند ، کودکی بازی گوش
نازنینی با هوش
چشمهای مشکی
پوستی مهتابی
گیسوانی چو شب بی مهتاب
که نسیم خوش او دلها برده ز کف
آری آری آری
دوستش میدارم
قهقه های قشنگش که همه مستانه
حاکی از سر درون خوش اوست
دوستش میدارم
من که خود میدانم
او یقین سهم من است
از بهشت خاکی

خیلی دلم گرفته

سلام عزیزم

امروز خیلی دلم گرفته

هوا پاییزی شده و کمی خنک

پاییز را دوست داشتم همیشه

به خاطرشروع یه فصل تازه

پاییز برای من یادآور دوران کودکی است

یادآور خانه پدری

بوی کتاب و دفتر نو و دیدن لوازم تحریر منو بی نهایت به وجد می آورد

اما امروز دلم گرفته به اندازه تمام دنیا

الان زنگ زدم به بابا

یه کم باهاش صحبت کردم آروم شدم

وجودش باعث آرامش منه

نی نی جونمون من و بابا تو را به زور از خدا نمی خوایم

من تو را سالم و صالح می خوام

دعا می کنم خدا خیر ما را در آمدن تو قرار بده

زودتر بیا حال و هوای خونمون رو عوض کن

زودتر بیا این آسمان ابری دل مادرت رو آفتابی کن

این همه اشک فقط برای داشتن تو

اگه تو بیای دیگه مامانت گریه نمی کنه

بغض مثل خنجر گلوم را پاره می کنه

وقتی هوای تو به سرم می زنه و جایی هستم که این اشکها نمی تونه سرازیر بشه

من خیلی ضعیفم ، دیگه انتظار بسه

دارم مریض می شم از بس ندیمت




بی هیچ بهانه‌ای بیا..

مثل باران که در روز آفتابی می‌بارد..
 
این‌بار بی هیچ بهانه‌ای ببار

یه روز میای

شبام تو رو چه کم داره ستاره ی شبهای من

چشمک بزن برای من تو این شبه سیاه من

دنیا واسم بی تو مثه یه زندونه درز نداره

راه فراری ندارم سلولی که مرز نداره

باغه دلو خزون زده بی تو بهاری نداره

تو اون گله شقایقی که باغه دلم کم داره

یه روز میای من میدونم تموم میشه این غصه هام

یه روز میای که عاقبت صبح میشه این شبه سیام

یه روز میای که این دلم از زندونش رها میشه

یه روزی که خزون میره باغه دلم بهار میشه

پس کی می دمد این صبح آرزو

سلام عزیزم

خسته شدم از این همه سلام بی جواب

نی نی جونم پس کی می خوای بیای

تا کی باید با چشمهای خیس از اشک بیام و اینجا برات بنویسم

دیگه با کوچکترین نگاهی ،حرفی دعایی میشکنم خیس از دلتنگی میشم

این روزها خبر باردار شدن دوستان  و آشنایان را زیاد شنیدیم

دیروز هم آخرین زوج فامیل نی نی دار شدن

فقط موندیم ما

پرهام چیزی نمیگه ولی می فهمم که عصبی شده و با خبر بارداری این و اون بهم میریزه که چرا اااااااااااااا

و این چرای بی جواب

دیروز و امروز به اندازه تمام روزهایی که نبودی گریستم

پس کی میای

نگرانی های من به مادرم هم داره منتقل میشه هرچند که من چیزی نمیگم اما مادره دیگه می فهمه

خدایا به بزرگیت قسم مواظب همه چی باش

راضیم به رضای تو

دوست دارم خدا جون


پس کی می دمد این صبح آرزو

سلام عزیزم

خسته شدم از این همه سلام بی جواب

نی نی جونم پس کی می خوای بیای

تا کی باید با چشمهای خیس از اشک بیام و اینجا برات بنویسم

دیگه با کوچکترین نگاهی ،حرفی دعایی میشکنم خیس از دلتنگی میشم

این روزها خبر باردار شدن دوستان  و آشنایان را زیاد شنیدیم

دیروز هم آخرین زوج فامیل نی نی دار شدن

فقط موندیم ما

پرهام چیزی نمیگه ولی می فهمم که عصبی شده و با خبر بارداری این و اون بهم میریزه که چرا اااااااااااااا

و این چرای بی جواب

دیروز و امروز به اندازه تمام روزهایی که نبودی گریستم

پس کی میای

نگرانی های من به مادرم هم داره منتقل میشه هرچند که من چیزی نمیگم اما مادره دیگه می فهمه

خدایا به بزرگیت قسم مواظب همه چی باش

راضیم به رضای تو

دوست دارم خدا جون