نمیرسی؟


این ماه هم نیومدی

نی نی جونم پس کی قراره بیای؟

پس کی قراره این انتظار سر بیاد؟

کی میشه این روزهای تنهایی بگذره و تو بیای به خونه ما و با قدمهای کوچولوت خونمونو پر از نور و صفا کنی

تا کی باید منتظر بمونم؟

خدا جون بازم منتظر میمونم

در برابر حکمتت  سر تعظیم فرو میارم

فقط نگو تا همیشه

دیشب پرهام گفت پرستووو من و تو خیلی اسمامون با هم سته بیا واسه نی نیهامون هم یه اسمی انتخاب کنیم که با اسم خودمون ست باشه

نگاهش حرفاش پر بود از شوق و اشتیاق

با دلی پر از دلتنگی و گلویی پر از بغض کنارش نشستمو و باهاش همفکری کردم اما تو دلم غوغایی بود...


حافظ هنوز اصرار دارد ، خبر خوشی در راه است!! تو کجای دنیای منی که هرچه میایی ، نمیرسی؟

طلوع می‌کنی؟


پشتم به  تو گرم است،

کی آفتابی می‌شوی؟

رو به آفتاب پهن می‌کنم  خودم را،

از جای دیگر سر می‌زنی. 

دلواپسِ تمام سپیده‌هایی هستم

که قرار است،

بی تو سر نزنند! 

دل‌نگران راههایی

که بازنگردانندت.

به هیچ روزی پ‍‍س ات نمی‌دهم!

به هیچ ساعتی،

به هیچ دقیقه‌ای

به هیچ، هیچی!

سخت چسبیده‌ام

تمامت را.

طلوع می‌کنی؟

حتی شده از مغرب!

ابرهایت را

پس زده‌ام.

کوچولوی بهشتیه من


سلام کنجدم

خوبی عزیز دل مامان

دلم برات تنگ شده خیلی دوست دارم

کی میتونم تو رو ببینم

دیدارمون فقط با مرگ من امکان پذیر میشه

کوچولوی من الان تو بهشته و من بی قرار لحظه دیدار

به فکر نی نیه دیگه ای نیستم به یاد توام عزیزممممم

یار با وفای من

مهربونم

قهرمان کوچولوی من

کجای بهشتی خدا مراقب توست خیلی بهتر از من

میدونم اونجا جات خیلی بهتر از اینجاست و خدا خیلی بهتر از من مراقب توست

گله ای ندارم فقط دلتنگم

کاش یه بار مامان صدام کنی حتی توی خواب

ای خدا یعنی من اون دنیا نینیمو میبینم؟؟؟

میتونم بغلش کنم؟؟؟

بوش کنم ببوسمش




خسته ام...

وقتی از چار دیواری خونه بیرون نمیزنم....

وقتی فضای خونه رو پر ازآهنگ های غمگین می کنم....

وقتی سکوت می کنم

وقتی دلم میخواد زودتر ساعت خاموشی برسه

تا من خودمو جا بدم توبستر خواب

وقتی شب رو بیشتر از آفتاب دوست دارم

وقتی منتظر بارون و خیسی آروم بخش خیابونام

وقتی دلم میخواد فقط حافظ وفروغ و غزل های تلخ عاشقونه بخونم

یعنی اینکه خسته ام.........

خسته تر از اینکه تاب بیاورم حرف کوچک ساده ای را....

تقصیر تو نیست

تقصیر هیچ کس نیست جان دلم!

تقصر دل من است که حجمش کوچک است....

به آرزویی که هر روز بزرگ و بزرگتر میشود.....

هیچ میدانی؟؟؟


هیچ میدانی تا تو درآغوش من گل نکنی این بهار بهار نمیشود